اره جراحى مغز
ترک ، رهاسازى ، واگذارى ، دل کندن
1- متروکه ، ترک شده ، رها شده ، ول شده
2- هرزه ، داراى فساد اخلاقی
3- بی بند و بار، بی پروا
1- رها کردن ، دست کشیدن ، متوقف کردن ، ول کردن ، صرفنظر کردن
2- قال گذاشتن ، ترک کردن
3- خود را تسلیم کردن
4- رهایی ، بی بند و بارى
5- اشتیاق ، شور و شعف
آبالون (نوعی صدف دریایی )