-
agreeability
سهشنبه 25 شهریور 1393 22:41
دلپذیرى ،خوبی ،مطبوعیت ،سازگارى
-
agree
دوشنبه 24 شهریور 1393 16:06
1- موافقت کردن ، قبول کردن ، سازوار کردن یا بودن ، ساز آمدن ، هم داستان شدن ، هم راى بودن ، یکدل بودن یا شدن 2- با هم تطبیق کردن ، با هم وفق دادن 3- توافق کردن ، سازش کردن 4- سازگار بودن ، ساختن به 5- (دستور زبان ) از نظر صرفی با هم خواندن یا جور بودن 6- رضایت دادن ، راضی شدن
-
agreat d. of trouble
دوشنبه 24 شهریور 1393 16:06
زحمت فراوان ، دردسر زیاد
-
agrarianism
دوشنبه 24 شهریور 1393 16:03
تساوى در پخش زمین ، طرفدارى از تقسیم اراضى بتساوى بین مردم
-
agrarian
دوشنبه 24 شهریور 1393 16:03
1- وابسته به زمین و مالکیت آن ، ملکی ، ارضی 2- کشاورزى ، وابسته به کشاورزان و کشاورزى 3- وابسته به ترویج اصلاحات ارضی ، طرفدار اصلاحات ارضی
-
agraphia
دوشنبه 24 شهریور 1393 16:03
(روان شناسی) از بین رفتن کامل یا نسبی قدرت نوشتن ، نا نویسی ، ناتوانی در نگارش
-
agrapha
دوشنبه 24 شهریور 1393 16:02
روایات منتسب به حضرت عیسی که در انجیل نیامده است.
-
agranulocytosis
دوشنبه 24 شهریور 1393 16:02
(پزشکی) آگرانولوسیتوز (کم شدن گرانولوسیت هاى خون ) بی دانیزگی
-
agraffe oragrafe
دوشنبه 24 شهریور 1393 16:01
1- قلاب و حلقه (براى بستن لباس یا زره به بدن ) 2- (معمارى ) تسمه ى فلزى (براى نگهدارى سنگ هاى ساختمان )
-
agrafe
دوشنبه 24 شهریور 1393 16:01
قزن قفلى ، قلاب
-
Agra
دوشنبه 24 شهریور 1393 16:00
شهر آگرا (هند)
-
agr
دوشنبه 24 شهریور 1393 16:00
مخفف : 1- وابسته به کشاورزى 2- کشاورزى
-
agouti oragouty
دوشنبه 24 شهریور 1393 15:49
(جانورشناسی) اگوتی (از تیره ى Dasyproctidae جونده اى شبگرد و خرگوش مانند بومی امریکا)
-
agouti
دوشنبه 24 شهریور 1393 15:47
یکجورخرگوش امریکایی ، خرگوش هندى
-
agoraphobia
دوشنبه 24 شهریور 1393 15:47
(روان شناسی) هراس از مکان هاى باز و عمومی ، برون هراسی
-
agora
دوشنبه 24 شهریور 1393 15:46
انجمن ، محفل ، بازار (یونان باستان) گردهمایی ، محل گردهمایی (به ویژه بازار)، محل تجمع آگورا (پول اسرائیلی معادل یک صدم شکل )
-
agood
دوشنبه 24 شهریور 1393 15:45
جدا ، قلبا ، خوب ، بطورحسابی
-
agony
دوشنبه 24 شهریور 1393 15:44
1- عذاب ، درد جانکاه ، زجر، شکنجه (روحی ) 2- سکرات موت ، جان کندن ، احتضار 3- تقلاى شدید، تکاپو، کشمکش 4- غلیان (احساسات )، تجلی ، فوران
-
agonizingly
دوشنبه 24 شهریور 1393 15:44
بارنج ،باتقلا
-
agonize
دوشنبه 24 شهریور 1393 15:43
1- کشمکش کردن ، در تب و تاب بودن ، به خود پیچیدن ، در تکاپو بودن ، رنج بردن ، درد کشیدن ، جان کندن 2- رنج دادن ، زجر دادن ، شکنجه دادن ، عذاب دادن
-
agonistically
یکشنبه 23 شهریور 1393 23:03
باکوشش وتقلا ، بطورغیرطبیعی
-
agonistic
یکشنبه 23 شهریور 1393 23:03
1- (یونان کهن ) مسابقه اى ، هماوردى ، وابسته به ورزش 2- اهل زد و خورد، کشمکش گر، هماوردگر 3- (نمایش و غیره ) کشمکش دار،پر تنش (agonistical هم می گویند)
-
agonistes
یکشنبه 23 شهریور 1393 23:01
کشمکش گر، هماوردگر، مبارز
-
agonic line
یکشنبه 23 شهریور 1393 23:00
خط فرضی بر روى کره ى زمین که شمال جغرافیایی و شمال مغناطیسی بر روى آن به عنوان یک نقطه ى واحد فرض شده .
-
agonic
یکشنبه 23 شهریور 1393 22:39
(هندسه ) فاقد زاویه ، بی گوشه ، فاقد انحراف مغناطیسی
-
agone
یکشنبه 23 شهریور 1393 22:38
(قدیمی ) گذشته
-
agonal
یکشنبه 23 شهریور 1393 22:38
وابسته به سکرات موت ، وابسته به جان کندن
-
agon
یکشنبه 23 شهریور 1393 22:37
(یونان کهن ) 1- مسابقه (ادبی یا ورزشی و غیره ) 2- (نمایشنامه هاى یونان کهن ) کشمکش شخصیت ها
-
agoing
یکشنبه 23 شهریور 1393 22:37
روان ، رونده،درحرکت ، دایر
-
agoines
یکشنبه 23 شهریور 1393 22:37
مسابقه هاى سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو